جعفرگلابی/ روزنامه نگار
اختصاصی پستچی نیوز– امروز روز خبرنگار بود و تبریک ها که این سو و آن سو روانه میشد. خیلی دوست داشتم تغافل کنم و من نیزبه تبریکی بسنده وبگذرم ولی اگریک خبرنگار در این روز از دنیای خبر نگوید درست مثل فعال محیط زیست است که از اوضاع دریاچه ارومیه ننویسد، مثل دکتر دارو سازی است که از بحران کمبود یا نایابی دارو برای بیماران نگوید و… متاسفانه اوضاع خبرنگاران هم خوب نیست، بزرگترین مشکلشان این است که نمی توانند جسورانه با دستان باز خبر تهیه و منتشر کنند و چون چنین است مثل همه عرصه های دیگر کوتوله ها از راه می رسند و با دیدن این و آن و چسبیدن به فلان شخصیت میشوند خبرنگار و گاهی روزنامه ای را تصاحب می کنند وبرای بیشتر ماندن و استفاده از کمک های دولتی سقف انتقادشان میشود خرابی چند پله برقی تهران! حالا جز چند روزنامه حدود 70 روزنامه دیگر اصلا تحریریه ندارند که خبرنگار داشته باشند، کل روزنامه را منشی مدیر مسوول با کپی کردن از سایتها و شبکه مجازی در عرض یک ساعت می بندد و تمام! خبرنگاران روزنامه های مطرح هم حال خوشی ندارند، اغلب بیمه نیستند و حتی قراردادی با آنها بسته نمی شود و به آنی راه خروج نشانشان داده میشود. روزنامه های قدیمی هنوز با بازنشستگان اداره میشوند و روزنامه نگاران جوان در آنها تاثیرگذار نیستند. خبرها در شبکه های اجتماعی تولید میشوند وچون در این عرصه افراد حرفه ای کمتر کار می کنند بسیاری از خبرهای بکر و عمیق دست و پاشکسته به رویت مردم می رسد و گاهی به همین دلیل نادیده می سوزند و وقتی توجه مردم جلب میشود که فاجعه ای پیش بیاید. به موازات ضعف تحمیلی بر خبرنگاران مستقل وحرفه ای نهادها و سازمانها وادارات با همان خبرنگاران کارمند ارتباط برقرار می کنند و خبر های خوب و بهداشتی می خواهند وگاهی حتی روزنامه های منتقد هم در صفحات لایی به صورت غیر رسمی رپرتاژ آگهی با شکل و شمایل گزارش تحویل مردم میدهند. حتی برخی از خبرگزاری ها مرتکب این خبر فروشی میشوند تا روی پا بایستند. وقتی عرصه چنین تنگ است خبرنگاران هم بجای رقابت در عین رفاقت آن کار دیگر می کنند! روزنامه ها در این وانفسا احتیاج چندانی به یادداشت نویس حرفه ای ندارند چرا که فعالان سیاسی و حقوقی و اقتصادی بجای مصاحبه این عرصه را از آن خود کرده اند و روزنامه نگاران برای بررسی ژورنالیستی و نه تخصصی یک موضوع مجال چندانی نمی یابند. چه خوش گفت ناصرالدین شاه مقتول که در کشور ما همه چیزمان باید به همه چیزمان بیاید و مگر میشود دنیای روزنامه نگاری و خبرنگاری مثل ساختمان سازی، مثل حمل ونقل عمومی، مثل ورزش، مثل محیط زیست، مثل تقسیم مسوولیتها نباشدو… ؟ البته علت العلل همه این شلختگی ها ودرهم و برهمی ها همان سیاست است که به همه چیز سرایت وقطارهای امور را از ریل خارج کرده است. با این همه میشد خبرنگاران و روزنامه نگاران در هر جناح و درهر سطحی آمر یا مامور، سردبیر یا دبیر سرویس، دبیر یا گزارشگر و عکاس باهم مهربانتر باشند و فتوت اخلاق و فروتنی را نثار یکدیگر کنند. چندسال پیش به مدیر مسوولی اظهار آمادگی برای کار کردم، به غروری روی برگرداند، چندی بعد معزول شد و شنیدم که سالها دست تطاول به بیت المال برده وخوش نداشته که کسی در اطرافش با استقلال کار کند.گفتنی ها بسیارند ولی جای خبرنگاران قدر ترکش خورده جنگ و خبرنگاران محبوس وخبرنگاران فقیر و گمنام خالیست.