آرام و قرار ندارند. تا می آیی یکی را به هر ترفندی سرکلاس بیاوری و پابندش کنی یکی دیگر از دستت در می رود
شیطنت هاشان غیر قابل کنترل است. برای هر حرفی که می زنی حرفی دارند، چه با ربط و چه بی ربط
وسایل توی دست شان را که می گیری تا گوشه ای بگذاری و وقت رفتن پس شان بدهی ، انگاری داری قسمتی از وجودشان را می کنی و می بری
همه ی دغدغه شان پول در آوردن است حتی وقتی برایشان از بازی ها و سرگرمی های مختلف صحبت می کنی با دلواپسی خاصی می پرسند توی این بازی پول دارد
کودکان کار ، کودکانی که در همه جای دنیا به جای پرداختن به بازی های کودکانه و رفتن به مدرسه در خیابان های شلوغ و چهارراه ها و پشت ترافیک و چراغ های قرمزکودکی شان ، لگد مال می شود. کودکانی که بی هیچ مهر و محبتی در لابه لای شلوغی های شهر بدون این که دیده شوند ؛ بزرگ شده و قد می کشند و خیلی هاشان تبدیل به بزرگسالان خطرناکی می شوند