همیشه می توان آغاز کرد اما پایان می توان داد ؟ گاهی چه قدر این شهر و این خانه را دوست دارم که هیچ گاه پناهگاه من نبوده است و ثروتمندی را که صبح دمان هزارتومان از من گدا قبول کرد چه قدر این شهر و این خانه مرا دوست دارند.
سبک پا نهادم به دوستی پنهان با مردی بلند قامت و سیاه چشم همچو عقابی جوان چنان چون که پیش از حلول پاییز به گلستانی پا نهاده باشی آخرین رزها به شکوفه بودند و ماه زلال بر ابرهای پرپشت خاکستری خفته بود.
زنم با لباس هایش غیب شده فقط دو جوراب به جا گذاشته و برسی که پشت تخت افتاده باید جوراب های خوشکلش را نشانتان دهم و این موی سیاه سفت را که لای دندانه های برس گیر کرده جوراب ها را در کیسه زباله می اندازم برس را نگه می دارم و استفاده می کنم […]
اختصاصی پستچی نیوز – برای پاسداشت و تمرین و تکرار زبان مادری تا که فراموشش نکنیم و زبان زیبای مادری مان را به فرزندان و نسل های آینده منتقل کنیم : نیزیک : نزدیک گیله گوده : کلوخ گیلی گیلی : قل قل گولی : گلو کوله چاقو : چاقوی کند کولکه مورغ : مرغ […]
او درد را بهقدری تأثیرگذار به مخاطب نشان میدهد که حتی چند روز بعد از اتمام کتاب میتوان غمِ ناشی از روایت او در این کتاب را حس کرد. این همان چیزی است که هنر نویسندگی عباس معروفی را نشان میدهد.
معمولا مسئولان کشورهای مختلف برای پاسداشت یاد و خاطره این افراد اقداماتی را انجام میدهند که نامگذاری معابر،خیابانها و میادین به نام این شخصیتها از رایجترین آنها است.