اختصاصی پستچی نیوز / سرویس اجتماعی
بازار شلوغ است، اما خریداری نیست. مردم میآیند، نگاه میکنند، قیمتها را میپرسند و با تکان دادن سر، آرام از کنار ویترینها عبور میکنند. فروشندهها پشت بساطهایشان نشستهاند، گاه با بیحوصلگی دستی روی اجناس شان می کشند، گاه چشم به خیابان میدوزند، انگار که امید دارند معجزهای رخ دهد و رونق از دسترفته، بازگردد.
انگاری سالها پیش بود که شب عید، بوی خوش خرید و تکاپو میداد. کودکانی که با ذوق لباس نو انتخاب میکردند، خانوادههایی که برای سفرهی هفتسین خرید میکردند، پدرانی که با کیسههای پر به خانه بازمیگشتند. اما امسال نیز مثل پارسال و بدتر از آن همه چیز فرق دارد. تورم افسارگسیخته، قیمتهایی که روزبهروز بالا میروند، و درآمدهایی که عقبتر از گرانی نفسزنان جا ماندهاند، شادی خرید شب عید را به دغدغهای تلخ تبدیل کردهاند.
“امسال، فقط تماشا میکنیم”
«قیمتها را ببین! چطور میتوانم برای دو بچهام لباس بخرم؟» این را مردی میگوید که همراه همسر و فرزندانش در یکی از پاساژها قدم میزند. لبخند کودکانش کم رنگ است، انگار که فهمیدهاند پدر دیگر مثل سالهای قبل، دستهای پر ندارد.
در بازار آجیل، قیمتها سر به فلک کشیدهاند. فروشندهای که از کسادی بازار گلایه دارد، میگوید: «مردم نگاه میکنند،حسرت می کشند اما خرید نمیکنند. قبلاً مردم با کیلو میخریدند، حالا با مشت و دانه.»
در خیابان، پیرمردی کنار بساط ماهیهای قرمز نشسته است. ماهیها در آب شنا میکنند، نگاه فروشنده بیحرکت و ناامید است. «دیگر کسی مثل قبل هفتسین نمیچیند. خیلیها میگویند سال نو برای ما چه لذتی دارد وقتی جیبها هر روز خالی و خالی تر می شوند!؟
عیدی که بوی بی پولی میدهد
اقتصاددانان بارها هشدار دادهاند که قدرت خرید مردم کاهش یافته است و خیلی ها به زیر خط فقر رسیده اند .اما گرانی شب عید تنها یک آمار نیست؛ یک زنگ خطر جدی ست . واقعیتی است که در چهرههای خسته و نگاههای حسرتبارمردم دیده میشود. خانوادههایی که سفرههایشان هر سال کوچکتر میشود، کودکانی که لباس نو برایشان یک آرزو شده است، و مردمی که بهجای شور و شوق، با اضطراب از کنار مغازهها عبور میکنند.