• صفحه نخست
  • >
  • اسلاید
  • >
  • نفرین به قهوه خانه ها و نفرین به دلالانی که نیمه شب درقهوه خانه ها،سرنوشت شهر را رقم می زنند / به حامد عبدالهی / ژیلا طبسی

نفرین به قهوه خانه ها و نفرین به دلالانی که نیمه شب درقهوه خانه ها،سرنوشت شهر را رقم می زنند / به حامد عبدالهی / ژیلا طبسی

  • ۱۳۹۷-۱۰-۰۴

[su_note note_color=”#060606″ text_color=”#f2f2ef” radius=”4″]قبل از هر چیز لازم است مواردی را متذکر شوم چون در این شهراکثر آدم ها برای هم حرف درمی آورند تا به موقع بتوانند از داستان هایی که برای هم درست می کنند حداکثر استفاده را ببرند و در مواقعی مثل رد صلاحیت از آن استفاده کنند[/su_note]

اول – این که من هرگزحامد عبدالهی را ندیده ام

دوم – اگر به جز حامد عبدالهی این ظلم به هر شخص حقیقی یا حقوقی دیگری هم می شد قطعا همین ها را برای او هم می نوشتم ؛ مثلا حتی اگر امیرحسین علوی ، رئیس کنونی شورای شهررشت هم دچاراین نامهربانی ها و برخوردهای غیرمنصفانه می شد ، برای او هم می نوشتم

سوم  – من هم به لطف دوستان و دور و نزدیک تا به امروز دوبار رد صلاحیت شده ام و دست کم ، یکی اش را کاظم دلخوش رئیس هیات نظارت بر انتخابات شوراهای پارسال ، خوب می داند که تقصیر چه کسانی بوده است ، پس بی درد و از روی توهمات و تصورات حرف نمی زنم

چهارم –  دوستی دیشب وقتی استوری ام را در اینستا دید تماس گرفت گفت ، می خواهی این یادداشت را هم به طنز بنویسی که گفتم اگر طنز هم بنویسم تهش باید بنشینیم و زار زارگریه کنیم به حال خودمان. درد را از هر طرف که بنویسی درد خوانده می شود

پنجم –  اگر حامد عبدالهی شهردار هم می شد هرگزبه دیدنش نمی رفتم و مثل بقیه که همیشه ، هم به میخ می زنند و هم به نعل ، با او عکس یادگاری نمی گرفتم و از وی چیزهای جور واجور نمی خواستم

ششم –  مردم حرف مرا باور می کنند چون می دانند نه سرسپردگی دارم نه وابستگی و به لطف همین دوستان دور و نزدیک از حداقل های حقوق شهروندی نیز محرومم . پس لطفا عده ای سعی نکنند حرف هایم را دروغ جلوه دهند و وصله های ناجور بچسبانید

و حالا رسیدم به حامد عبدالهی

برادراین یادداشت را روزنامه نگاری برایت می نویسد که او را هم مثل خودت چند بار رد صلاحیت کرده اند و اگر در انتخابات شورا این اتفاق برایم نمی افتاد شاید من هم الان یک عضو شورا بودم و هر روز در دعواها شرکت داشتم اما مرا نه دشمنان که دوستان و همفکرانم رد صلاحیت کرده اند؛  پس بدان که می دانم چه کشیده ای دراین روزهایی که نه خودت به خوبی می توانستی نفس بکشی نه رشت

آن روزها سکوت کردم چون رشت را تبدیل به برزخی کرده بودند که همه فقط همدیگر را می زدند ؛ سیاستمدار سیاستمدار را می زد ! روزنامه نگار، روزنامه نگار را ! روزنامه نگار ، سیاست مدار را  می زد !  مدیر یک سایت ، مدیر یک سایت دیگر را و همه می خواستند خرخره ی هم را بجوند نه به خاطر شهری که بی شهردار مانده بود و داشت از این همه مشکل خفه می شد ؛ فقط به خاطر تسویه حساب های شخصی شان تا جایی که عده ای سمینار رمضانپور شناسی راه انداخته بودند تا بکوبند و له کنند و از روی هم رد شوند و البته نمی دانم آن داستان ها به کجا ختم شد و بالاخره موفق شدند احمد رمضانپور را کالبد شناسی شخصیتی و سیاسی ، کنند یا نه !

من سکوت کردم اما در جمع های خصوصی ، هر بار خواستم که به زندگی خصوصی افراد سرک نکشند و آن را با کار و پست افراد قاطی نکنند . این یکی را طبیب شهر خسته حدااقل خوب  می تواند شهادت بدهد

آن روزها یادم است کسی نمی گفت که حامد عبدالهی شهردار خوبی نیست یا که حالا قرار است شهردار رشت بشود چه طور کمکش کنیم تا شهر را از این بحران نجات دهد !

همه می خواستند که حامد عبدالهی نباشد و برای این که حامد نباشد حاضر بودند دست به هرکاری بزنند !

خواهش کردم باغچه ی زندگی آدم ها را بیل نزنند که چه بسا با بیل زدن باغچه های خودشان هم کرم هایی پیدا خواهد شد

دعوت به انصاف شان کردم . خواهش کردم ادامه ندهند اما آخرش به من هم تهمت زدند ! و به من هم حمله کردند

برادرخوبم می دانم حالا که عده ای موفق شده اند و جشن رد صلاحیتت را هم در محافل خصوصی شان گرفته اند و فیلم خبررد صلاحیت صدا و سیمایت ! را هم دست به دست کرده اند ، هنوز به آرامش نرسیده اند چون اساسا هیچ وقت چنین آدم هایی به آرامش نمی رسند و این تنبیه خداوند است برای کسانی که با آبروی دیگران بازی می کنند

بگذریم می دانم که درد دارد کسی از جنس خود آدم است ، یک فقره چک بنویسد و بفرستد برای کسی تا عکس هایی را از او بگیرد و رو کند

می دانم درد دارد عده ای برای پیدا کردن سند و مدرکی که به کارشان بیاید برای رد صلاحیتت،  حتی به استان های مجاورهم رفته باشند

کاش همه ی این جنگ و دعواها و درگیری ها به خاطر رشت بود . کاش همشهریانم یاد بگیرند که زندگی خصوصی هر کسی به خودش مربوط است. کاش بفهمند که قهوه خانه ها جای خوبی برای تعیین سرنوشت شهرشان نیست

کاش دوست داشتن را یاد بگیرند . کاش یک روزی بفهمند زیر پای هم را خالی کردن و نان از سفره ی هم ربودن عقوبت خوبی ندارد و سرانجام دودش به چشم خودشان می رود

نفرین به قهوه خانه ها “و نفرین به دلالانی که نیمه شب درقهوه خانه ها سرنوشت شهر را رقم می زنند

می دانم برادر، درد دارد و درد را ازهر طرف هم که بخوانی درد ، خوانده می شود اما دنیا دار مکافات خوبی ست پس آزرده خاطر نباش . اگردر این دنیا ، دیدیم که هیچ اگرهم ندیدیم شکایت مان را برای خدای خوب مان در دنیای بهتری ، خواهیم برد

قبلی «
بعدی »

۲ دیدگاه ها

  1. خدا به داد شهرمون برسه که یه سری غیر مسئول و دلال دارن پدرشو در میارن از فوتبال و کارخونه و اداره گرفته تا کوچه و خیابون و…

  2. درد و دل قشنگ و تاثیر گذاری بود .اما خلایق هر چه لایق .نمیدونم ملاک شما از این گفتها برای شهردار شدن چیه.
    ولی یه چیز رو خوب میدونم و اونم اینه که هیچ شهرداری بدون لابی نتونسته شهردار شهر بشه البته لابی گری اگر بخواد به نفع منافع شهر باشه هیچ اشکالی نداره.اما این شهر از پایه خرابه سیستم اداریش .با امثال عبدالهیا هم درست نمیشه.یه سوال اینجا پی میاد اونم اینه مگه اونایی که میرن شورا در فکر خدمت کردن به مردم در اون پست نیستن چرا بین این همه ادم خود شورا نشینها باید یکی بیاد شهردار بشه…
    تا زمانی که این شهر و شورای اون خالی از ادم متخصص باشه همینه …
    شورا نشینان ما ژست و لباس خوبی میپوشن اما کارامادگی زیر صفر ….
    امروز جنگ بین دوطیفه که یکی باید بر دیگری غلبه کنه ….
    شما تا بخوای همه درد و دل دارن حالا شما اهل قلم هستین و تونستین بنویسین .
    هیچ برادر و خواهری در شهر ما حتی لیاقت کرسی شورا رو ندارن ……….
    در ضمن یادور بشم هیچ طیف سیاسی برام جذابیتی نداره…..

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آخرین مطالب