بایگانی برچسب ها: یغما گلرویی
بالا می بری فنجان قهوه را با ده توت فرنگی سر انگشتانت و بخار می گیرند چشم های عمیقی که دره های هرازند و هزار ماشین مجنون سر به هوا را به قراضه بدل کرده اند … پس من جوان می شوم در چشمان تو و تارهای سفید ریشم چریک وار در مه قهوه ایی […]