[su_note note_color=”#0cbb87″ text_color=”#f1ebeb”]در رشت این روزها گویی کلمات و اسامی معنای متفاوتی از آن چه در فرهنگ لغات و یا ادبیات سیاسی و اجتماعی پیش از این یافت می شده است ، یافته اند . از دعواهای انتخاب شهردار گرفته تا شهر خلاق خوراک ، تا قول و قرارهای مسئولین بلند پایه و سکوت معنی دار شان در مقابل بعضی اتفاقات پر سر و صدای کشوری[/su_note]
در این گفتگو که گفتگوی یک فرزند کنجکاو ۴ ساله ی رشتی با پدر خود است سوال هایی پرسیده می شود که پدر بر اساس اتفاقات این روزها جوابش را می دهد
پسر : استاندال کیست ؟
پدر : استاندار مرد قد بلند و خوش تیپی است که می گویند جوان های شهر را بیشتر از پیرهایش دوست دارد و معمولا از جنوب به شمال مهاجرت می کند . بعد از مهاجرت با مخالفینش عکس یادگاری می گیرد . از آنجایی که هر مهمان آن طرفی و متمایل به راستی را که به گیلان می آورند ؛ حتما به ساحل خزر می برند تا داستان درست کنند و مثلا مثل آن حجت الاسلام معروف بگویند زنان گیلانی را دیدیم که …
ترجیح میدهد خزر را ببخشد تا برایش حرف در نیاورند
پسر : خزل کیست ؟
پدر : نام زن خوش آب و رنگی ست که همه به آن چشم دارند و بعضی نماینده ها گفته اند که اگر کسی بد نگاهش کند حتی مرد خوش خیالی که به رنگ بنفش علاقه ی فراوان دارد ، کاری می کنند که روزی صدبار یاد پاره شدن برجام بیافتد
پسر : نماینده ی مجلش کیست ؟
پدر : نماینده ی مجلس موجودی فرازمینی است که به جای پرداختن به امور مربوط به حوزه ی انتخابیه ی خود و وظایفی که قانون برایش تعریف کرده در کار استاندار و انتخاب مدیران و حتی انتخاب شهردار دخالت می کند تا اگر خدا قبول کند نماینده ی دایم العمر باقی بماند
پسر : شهل دال کیست ؟
پدر : شهردار کسی است که بعضی از اعضای شورا دوستش ندارند و دوست و دشمن با هم دست به یکی می شوند تا رد صلاحیتش کنند و از سر ذوق زیادی ، خبر رد صلاحیتش را در گروه ها برای هم فوروارد می کنند
پسر : عضو شولا کیست ؟ پدر : تعدادی مرد و یک زن است که بعضی ها راستند و کمترشان چپ و همش با هم دعوا می کنندو رئیسش دوست دارد به ماکائو برود
پسر : ماتائو کیست ؟
پدر : نوعی کاکائو است که طبیب شهر خسته خوردنش را منع کرده است
پسر : طبیب شهل خسته کیست ؟
پدر : پنجره ی کوچکم را پس بدهید و عابری که سوت زنان بعد از ظهر کوچه را قدم می زد و با شهر خلاق مسئله دارد
پسر : شهل خلاق کیست ؟
پدر : نوعی شیرینی خانگی است که هر وقت دلش خواست به سفر خارجه می رود
پسر : سفل خالجه کیست ؟
پدر : جایی که پیاده راه های فرهنگی فراوان دارد و در آن جوانانش را به خاطر اجرای موسیقی کتک نمی زنند
پسر : پیاده لاه فلهنگی کیست ؟
پدر : مرد بی فرهنگی است که لوکوموتیو کدو و لبویش را الکی در مرکز شهر می چرخاند و کبوترها را فراری می دهد
پسر : لوتوموتیو کیست ؟
پدر : مرد شیک پوش و خوش پوش رشتی است که شمرده شمرده سخن می گوید و عاشق بادهای معتدل شمالی ست . بعضی ها دوستش ندارند و بعضی ها به شدت دوستش دارند ؛ چون بقای خود را در حمایت او می بینند
پسر : لشت کیست ؟
پدر : سهم من پنجره ای است که آویختن پرده ای آن را از من می گیرد
پسر : شهم کیست ؟
پدر : همان شب های روشن رشت است
پسر : شب های لوشن لشت کیست ؟
پدر : کارتون پینوکیو یادت هست
پسر : پینوتیو کیست ؟
پدر : همان که وقتی دروغ می گفت دماغش دراز می شد
پسر : دلوغ کیست ؟
پدر : کمپین نخریدن آجیل شب یلدا
پسر : یلدا کیست ؟
پدر : نام دختر همساده است که این روزها خواستگاران فراوان دارد
پسر : دختل همساده کیست ؟
پدر : همان که ترش تره و میرزاقاسمی خوش مزه ای می پزد
پسر : میلزا قاسمی کیست ؟
پدر : غذای مورد علاقه ی کاندیدای خوشمزه ایست که به زعم خود در شهر طرفداران بسیاری دارد. . گاهی هوای شهرداری به سرش می زند و گاهی میخواهد به بهارستان برود. یک بار هم ، زمانی که شهر دستش بود خیابان ها را میله کشید و کمر به قتل درختانش بست . ما که ندیده ایم اما می گویند آمال و آرزوهایش باعث شده است این روزها در همه جای شهر ، دوباره پرسه بزند
پسر : حالا بدو ، کیست کیست ؟
پدر : نوعی زائده است که در بدن موجود زنده رشد می کند و گاهی با دارو ، درمان و گاهی ناگزیر ، به عمل جراحی می انجامد
عجب متنی نوشتی بانو !!بله پرسش ها اینگونه بی پاسخ می مانند!!